کمک به فرد معتاد ویژه خانواده
در بحث کمک خانواده به فرد معتاد، ضرورتي ندارد که تغييرات از مسايل پيچيده و دشوار شروع شود، بلکه بهتر است از موارد سهلالوصول و آسانتر آغاز کرد. بهعنوان مثال تغييرات ظاهري بيمار ميتواند نقطه شروع مناسبي باشد. تشويق او در رسيدگي به قيافه و ظاهر خود، زيبايي، آراستگي و تميزي لباسها به نحوي که از شلختگي و بيحوصلگي نشاني نداشته باشد، کوتاه کردن ناخنها، اصلاح صورت و از اين قبيل امور، نکتههاي ظريفي هستند که کسالت را از روحيه وي دور خواهند کرد....
در قدم بعدي ميتوان هرآنچه خاطرههاي مصرف را براي بيمار زنده ميکند از جلوي چشم او دور کرد و بسيار مناسب است که بيمار در محيط پيراموني خود خاصه اتاق خواب يا کارش تغيير دکوراسيوني را تجربه کند. چنانچه ساعات خواب و بيداري بيمار با الگوي خانوادگي آن منافات دارد بهتر است که به تدريج و تا حد امکان با ساعات خواب و بيداري ساير اعضاي خانواده هماهنگ شود.
تغيير الگوي خواب نزد مصرفکنندگان، عادتي تحميل شده از زندگي اعتيادي است که نه تنها به نوعي فاصله گرفتن و دوري از خانواده را همراه دارد بلکه امکان فعاليت موثر و اشتغال را از بيمار سلب ميکند. خانواده با تشويق بيمار و به کار بستن تمهيداتي ساده ميتواند شرايط عادي را به وضعيت خواب و بيداري او بازگرداند. فراموش نکنيم که بازگشت به کار و فعاليت روزانه نقش بهسزايي در بهبود بيمار و پيشگيري از عود بيماري دارد و براي اين مهم لازم است که نظم به زندگي او
از ديگر نکاتي که شايسته است خانوادهها به آن توجه نمايند عوارضي است که دوستي و معاشرتهاي نامناسب ميتوانند به همراه داشته باشند. براي شخصي که درحال ترک اعتياد خود است هرگونه ارتباط با افراد مصرفکننده، وسوسه گرو دردسرساز است
خودماني بگويم بهتراست که عکسالعمل فردي که ترک کرده در قبال مصرفکنندگان مصداق جن و بسمالله باشد. به عبارتي هرچه از آنها بيشتر فاصله بگيرد و حتي فرار کند برايش مناسبتر است. البته براي پيشگيري از اين ارتباطات، رفتارهاي توام با تحکم و يا نصيحتهاي خشک و خالي چندان موثر نميافتد اما ارشاد مهربانانه بيمار که همراه با نوازش، همدلي و خيرخواهي باشد در طي گفتگو با بيمار و کمک به درک واقعي خطري که از خلال اين ارتباطات او را تهديد ميکند کارساز خواهد بود.
خانواده ميتواند فرصت دوستيهاي جديدي را براي بيمار خلق کند و يا او را به تجديد رابطه با دوستان قديمي که مصرف کننده نيستند ترغيب کند و با تقويت اعتماد به نفس او اين نگراني را که مورد پذيرش ديگران قرار نگيرد خنثي کند. هرچه پيوندهاي معنوي در تاروپود خانواده بيشتر گسترش يافته و اخلاقي بودن رفتارها در اعمال ما شود، فرصتهاي ارزشمند بيشتري براي بازگشت به زندگي در اختيار بيمار قرار ميگيرد
برخورد خانواده با شخصي که در حال ترک اعتياد خود است، چگونه باشد؟
در پاسخ به اين سوال ذکر نکتهاي ضروري به نظر ميرسد؛ اينکه نميتوان براي تمامي افرادي که در حال ترک وابستگي به يک ماده هستند، روش برخورد و رفتار يکساني را به خانوادهها توصيه کرد و شايد به عدد مبتلايان، برخوردهاي متفاوتي نياز باشد، بنابراين آنچه توصيه ميکنم، مطلق نبوده و درباره تمامي بيماران و در هر شرايطي صادق نيست اما با توجه به آنها ميتوان در بسياري از موارد به روند بهبود و ترک وابستگي
توصيه اول اين است که انتظار معجزه نداشته باشيم: چنين باوري، انتظاراتي را از بيمار و درمان او رقم خواهد زد که با واقعيات روند ترک اعتياد سازگاري ندارند. بديهي است که خانواده بيمار به دليل تعلق خاطري که به وي دارند، نسبت به موفقيت ترک او شايق و صد البته بسيار حساس هستند اما واقعيت اين است که فرآيند ترک اعتياد، زمانگير و آهسته است و غالب شدن اين طرز فکر بر خانواده که بيمار بايد هرچه زودتر خوب شود و مصرف مواد را يکبار و براي هميشه کنار بگذارد با واقعيت تناسبي ندارد. متاسفانه تبليغات برخي از به اصطلاح مراکز درماني به اين باور دامن ميزند.
درمان اعتياد مشابهتي با درمان سرماخوردگي يا سوءهاضمه ندارد که تنها با استفاده از دارو و به کار بستن چند توصيه، در مدت زمان کوتاهي به شفا و سلامت خاتمه يابد. چه بسا که درمان دارويي و به ويژه اقدامات درماني غيردارويي بيمار، مستلزم صرف زماني طولاني به خصوص درباره اعتيادهاي سنگين حتي در حد چند سال باشد و اگر در اين روند بيمار دچار لغزشهايي شود و خانواده آن را به حساب درمانناپذيري او گذاشته و از او قطع اميد نمايد، مرتکب اشتباه بزرگي شدهاند.
درمان اعتياد نيازمند حوصله و صبوري خانواده بيمار است نبايد انتظار يک درمان سريع، قاطع و بدون بازگشت را داشته باشيم. اگر بيمار مصرف هر روزه مواد را به لغزشي ماهانه و به تدريج چند ماه يک بار تقليل دهد، به معني شکست درمان نيست بلکه بيانگر درماني است که رو به موفقيت و ترک کامل دارد
توصيه دوم اين است که رفتارهاي کارآگاهي نداشته باشيم: رفتارهايي از قبيل بازرسي و جستجو در وسايل شخصي بيمار مانند کيف و کمد و جيب او با هدف يافتن مواد يا ابزار و ادوات استفاده از آن هرچند که با نيتي خيرخواهانه همراه باشد ممکن است اثر سويي بر انگيزه بيمار در تداوم اقدام به ترک او داشته و به بروز بحث و جدلهايي بيحاصل منجر شود.
توصيه سوم اين است که از رفتارهاي متناقض در قبال بيمار خودداري کنيم: به عنوان مثال اگر يکي از اعضاي خانواده با محبت بيش از اندازه با بيمار رفتار کند و به عبارت خودمانيتر او را لوس کند و در مقابل آن، فرد ديگري از خانواده نسبت به بيمار بدرفتاري و نامهرباني داشته باشد، اين رفتارها فضاي درمان را مخدوش ميکند. بسته به شرايط بيمار گاهي قهر لازم است و گاهي تشويق مناسب است اما به هر حال بايد نوعي وحدت رويه به وسيله خانواده اعمال شود.
برخورد مناسب و مداخله در مورد یك معتاد یكی از مسائل بسیار مهمی كه اطرافیان فرد معتاد به ویژه خانواده او در پی آن هستند مواجهه با اعتیاد فرد به گونهای است كه بتوانند تأثیر مثبت در جهت تشویق و حركت به سوی بهبودی بگذارند. اما متأسفانه در اكثر اوقات این رویارویی تأثیر مثبت اندك یا حتی منفی دارد.
بنابراین در این مقاله به طور اجمالی به رویكردهای كارا و درست در مواجهه با این پدیده میپردازیم
فردی كه گرفتار یك معتاد است باید آمادگی صرف بخش عمدهای از وقت خود را برای تلاش به منظور تعیین چگونگی درمان او را داشته باشد
ـ هرچه از شروع اعتیاد میگذرد به تدریج مشكلات مربوطه افزونتر میشود و به بحران تبدیل میشود و به تدریج فاصله این بحرانها هم كاسته میشود. با این همه معتادین به مواد به طور موفقیتآمیزی در مقابل درمان مقاومت میكنند. شناخت چرایی این مقاومت علیرغم كشندگی بالقوه اعتیاد، آنهم بدون احساس نیاز به كمك بسیار مهم است.
ـ سه مانع عمدهای كه بین معتادین و درمان فاصله میاندازد در ذیل میآید:
الف) مكانیسمهای دفاعی
: به معنای ناتوانی در اذعان به یك مشكل علیرغم شواهد واقعی كه در اعتیاد به وفور دیده می
دلیل تراشی : توجیه برای مشكلات بوجود آمده بخاطر استفاده از مواد
برونیسازی یا دیگران را مقصر دانستن: نیروهای خارج از وجود خود را به خاطر رفتار اعتیاد آمیز خود سرزنش كوچك جلوه كردن اتفاقات تا حد بیاهمیت جلوه دادن آنها
این مكانیسمها در مبتلایان به بیماریهای مزمن عادی است و به معنای نگاه نكردن به چیزی كه برایتان خوشایند نیست میباشد.
شرم:
معتادین به خاطر جنبههای اخلاقی ناراحتكننده آشكار شدن اعتیادشان از آن طفره میروند تا غرورشان جرحهدار نشود. اعلام بیاختیاری مقابل مصرف مواد نوعی ضعف به شمار میرود و پذیرش بیارادگی فرد، گرچه متناقضا مظهر نوعی اراده قوی در جهت ابقاء بیماری است كه نهایتا فرد را از پای درمیآورد.
ج) فرار و اجتناب از پیامدها
این مهمترین و در عین حال ابتداییترین مانع هم هست زیرا به رغم مشكلاتی كه برای فرد ایجاد شده توانسته با آن كنار بیاید. البته این سازش با هزینه عدهای كه زندگی خود را وقف پیشگیری از این اتفاق كردهاند حاصل شده است. در مقابل این سئوال كه چرا فرد معتاد درمان نمیشود پاسخها معمولا مبنی بر انگیزه نداشتن است كه آن هم به این دلیل است كه مصرف مواد هنوز عواقب جدی برای او ایجاد نكرده است.
مثلا همسر یا والدین معتاد بار تمامی خسارت و عوارض افت كاركردها و افزایش هزینههای فرد معتاد را بدوش كشیدهاند پس احساس سنگینی عوارض اعتیاد در فرد ایجاد نشده است.
این افراد باید یاد بگیرند تا رفتارشان را تغییر دهند تا فرد معتاد مجبور شود با جنبههای منفی بیماریاش روبرو شود. همین رنج جسمی، روحی، مالی و قانونی است كه باعث میشود تمایلات انسان تغییر كند (به طرف ترك اعتیاد روی آورد).
هدف فرایند مداخله مؤثر این است كه اگر قرار است كسی از اعتیاد رنج ببرد باید اطمینان پیدا كنیم در وهله اول این فرد شخص معتاد است زیرا میتوان كاری كرد كه او از این رنج سود ببرد
- توانمند كنندگی اعتیاد
بیماری توانمند كنندگی اشاره به رفتارهایی دارد كه اطرافیان فرد معتاد به آن دست میزنند كه او را از عواقب اعتیادش در امان نگه میدارند.
قبل از هرگونه مداخله باید رفتارهای توانمند كننده تعیین شود و تغییر یابد. توانمند كنندهها میتوانند در هر موقعیت یا شكلی حاضر باشند، مثل رئیس، همسر، دوست، پلیس، درمانگر و ...، نكته عجیب اینكه اینان بیش از همه و بیشتراز سایر افراد، از فرد معتاد شكایت میكنند و از او انتقاد و خردهگیری مینمایند. آنان به ظاهر گلایه میكنند و بداخلاقی راه میاندازند ولی در مرحله عمل طوری رفتار میكنند كه معتاد را از رنجی كه به طور طبیعی در اثر مصرف مواد باید تحمل كند رها میسازند و انگیزه تغییر كردن او را كاهش میدهند .
چرا افراد به توانمندكنندگی روی میآورند؟
زیرا در درجه اول نسبت به فرد معتاد احساس تأسف میكنند .
دوم آنكه قادر نیستند كه بر حالتهای تدافعی فرد معتاد فائق آیند.
و سوم اینكه همانطور كه معتادان برای مصرف بهانه میآورند توانمندكنندهها هم چنین میكنند.
از توانمندكنندههای مهم روانشناسان و رواندرمانگران هستند زیرا چنین آموختهاند كه اعتیاد نتیجه مشكلات روانی یازمینه اجتماعی فرد است آنها به طور خود كار بحث را از مصرف مواد مخدر برگردانده به مسائل دیگر میپردازند.
همان كسانی كه رفتار توانمندكنندهشان سبب سرحال ماندن بیمار میشود و بعد در مقابل عواقب این امر كاملا احساس عجز و ناتوانی میكنند دقیقا همان كسانی هستند كه میتوانند بیش از هر كس دیگر در هدایت معتاد به سوی درمان مؤثر باشند. زیرا معتادان از نظر روحی بسیار وابسته به توانمندكنندههایشان هستند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت كه اگر توانمند كنندهها رفتارشان را عوض كنند و تبدیل به افرادی شوند كه مداخلهگر نامیده میشوند احتمال دارد كه معتادان هم مجبور شوند رفتارشان را تغییر دهند.
ابتداییترین هدف مداخله، تشخیص رفتارهای توانمند كننده در اطرف فرد معتاد و ترغیب توانمندكنندهها به تغییر این رفتارها است.
مثلا اگر همسر فرد معتادی در حقیقت نقش پرستار خصوصی و بیجیره و مواجب را بازی میكند باید رفتارش را تغییر دهد.
اگر فردی دوست الكلی خود را در جایی مشغول به كار كرده كه توان انجام مسئولیتهایش را ندارد و او مجبور میشود بخاطر دوستی عوارض آن را تحمل كند و دم برنزند رفتار توانمندكنندهای در پیش گرفته است.
بیماری توانمندكنندگی تاحدی شبیه تخت روان استكه معتاد بر آن نشسته و بر دوش توانمندكنندهها قرار گرفته است. به طوری كه فرد معتاد احساس میكند بدون مشكلی خاص میتواند به مصرف مواد و اعتیادش ادامه دهد.
اولین قدم برای درمان اعتیاد افراد، درمان توانمندكنندگی اطرافیان اوست.
اگر كسی چنان به طور وسواسی درگیر فرد معتاد شده كه تمام كارهایش مختل شده است یا اشتغال ذهنی تمام و كمالی پیرامون اعتیاد فرد معتاد پیدا نموده و یا فردی كه به طور كامل مستأصل شده و نمیتواند برای حل مشكلاتش تصمیم قاطعی بگیرد چون تمام حواسش در جای دیگر است و نمیخواهد واقعیت را آنچنان كه هست بپذیرد، باید دقت نمائیم .
اینان همان افراد توانمندكننده هستند كه باید خود را به نوعی اصلاح كنند و تبدیل به فردی شوند كه به عنوان مداخلهگر میتواند نقش تعیینكننده برای حركت به سوی بهبودی فرد معتاد داشته باشد.